توی رستوران موقع سحری ، وقتی غذات با دود ماعسل دیگرون میکس میشه یه حس جالبی داره
خرگوشی با یه خانومی آشنا شد توی یه مراسم.
این خانوم ؛ به خاطر سلامتی دخترش حاضر بود به مدرسه نفرستتش .
دختر این خانوم ؛ توی سرش چیزی قرار داده بودنند که نباید فشار روش بیاد .
یکی از خانوم های سالمند که پارسال دیده بودمش ، امسال هم دیدمش .
اسمش هم " سجی " بود که من فراموش کرده بودم .
دوست خرگوشی از سفر برگشت و دو روز بعدش خرگوشی رفت دیدنش .
واسش یه عالمه هله هوله با یه کادو آورده بود
هر کاری انجام میدم تا یه دختر کوچولو ، باهم یه ذره صحبت کنه ، اما دریغ از یه کلمه ، فقط میخنده .
کم کم فکر میکنم شاید لال باشه ، آخرش متوجه میشم که فارسی متوجه نمیشده .
لحظات افطاری خیلی حس قشنگیه . مخصوصا اگه مهمون هم داشتی .
اولین جمعه ی ماه رمضونه سال 2011 .
مثل همیشه اما یه مسافر داریم که جاش خالیه
لحظات افطاری خیلی حس قشنگیه . مخصوصا اگه مهمون هم داشتی .
اولین جمعه ی ماه رمضونه سال 2011 .
ادامه مطلب ...
توی لحظاتی که با فامیل بگو بخند میکنی و بعد از خوردن سحری ، خوش و خرم و خندون به خونه برمیگردی .
غافل از این که عزیزات توی این فاصله یه خطری از بیخ گوششون رد شده ، ضد حال میشه کل خوشگذارنیت و خنده هات .
امروز روز ، دومه .
چقدر احساس آرامش میکنم
چقدر با همه ی گرفتاری ها و مشکلات باز هم الان ارومم و لبخند میزنم .
امروز هم از سحری جاموندم
برای اولین بار با همه ی دختر عموم هام ؛ دور هم جمع شدیم
پس از سالها سال ، دور هم یه نهار دست جمعی خوردیم
اینجور نهاری خیلی مزه داد ، لذتش میمونه تا یادگار
مامان خرگوشی گفت که میخواد مهمون بیاد خونمون ، به خرگوشی گفت برو لباست عوض کن .
خرگوشی هم با خودش فکر کرد که لباسش خیلی هم خوب و خوشکله و مرد نامحرمی نمیخواد بیاد و لباسش هم از نظر خودش مناسب و خوبه و نیازی به تعویض نداره .
مهمون ها که رسیدن ، خرگوشی پرید و سلام کرد ، یهو خشکش زد و دو تا دستاش رو گذاشت روی صورتش .
خودتون میدونید که چی شد و چقدر خجالت کشیدم
مامان خرگوشی گفت که میخواد مهمون بیاد خونمون ، به خرگوشی گفت برو لباست عوض کن .
خرگوشی هم با خودش فکر کرد که لباسش خیلی هم خوب و خوشکله و مرد نامحرمی نمیخواد بیاد و لباسش هم از نظر خودش مناسب و خوبه و نیازی به تعویض نداره .
مهمون ها که رسیدن ، خرگوشی پرید و سلام کرد ، یهو خشکش زد و دو تا دستاش رو گذاشت روی صورتش .
خخودتون میدونید که چی شد و چقدر خجالت کشیدم
تا حالا وصیت نامه ندیده بودم ؛ یه وصیت نامه ی شخصی زنده .
هیچ وقت کنجکاوی نکنید که برید یواشکی وصیت نامه ی والدینتون رو بخونید چون حتما یه سری چیزهایی نوشته که به هیچ عنوان صلاح نیست شما با خبر بشید .
فکر نمیکردم والدین خودم هم وصیت نامه داشته باشنند ،..
حس بدیه خوندن وصیت نامه ، یه حس خیلی خیلی بد