17 آذر :-
فشار خونه و درجه ی تب و .. آزمایش میدم و برمیگردم خونه و شب میرم پاسخش رو میگیرم. همه چی عالی بود . (البته با هزار استرس ، اونجا دی . بهمن .. دیدم و کمکش کردم و درو )
توی راه برگشت و اون شلوغی ، یه سر فروشگاه هم میرم و مرغ میخرم .
برمیگردم خونه ساره تماس میگره و ناراحته از این که تولدم رو کمی یادش رفته . و شب کل کابینت های رو باز میکنیم .