روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

143

س تماس میگیره ، میخواد بیاد خونمون ، میگم ، فردا بیا ...

استاد ؛ چیزی نمیگه واسه پرسیدن یا تمرین ها ، پیاز هم خریدم قبل از رفتن . بعدش هم هبه و آلاء : ما دوستتون نداریم و س : کسی نگذاشتید ، که دوستتون داشته باشه .

3 تمرین ، که من یک و نصفه ایی بیشتر حل نکردم

توی با لیلا تماس میگیرم چون دلتنگشون بودم .

داره گریه میکنه ، اینقدر نوازشش میکنم تا بخوابه .

کفش بهونه بود ؛ شاید کم توجهی منم هست .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد