دیروز از مسیری که خودش دوست داشت برگشتیم خونه ، عجب راننده ی سمجیه ، خوبه امروز اخرین روزیه که باهاش بریمگردم .
حالا اگه امروز رفتم چون چشمم درد میکنه ...
دیروز بچه ها خیلی اذیتم کردنند و منم دست تنها چون گ ل د ی . . تولد پسرش بود ، یادش رفته بود تبریک بگه و میخواست راضیش کنه و یکسری مشکلات دیگه داشت .