حس نوشتم ندارم ، دومین روزه ماه رمضونه . الان ب اومد و م رو از خواب بیدار کرد و بردتش آرایشگاه . موبایلش هم ازش گرفت . نمیدونم چرا دیگه خسته ام و نیاز به آرامش دارم . از دست همین کارهاست . دوباره باید تلاش کنم .دوباره مشاوره . اینقدر این روزها همه درگیر دغدغه های زندگیشون هستنند که کسی به فکرش نیست . الان دلم یه جای آروم و خنک و بی دغدغه میخواد . دلم میخواد نگران کسی نباشم و به اهداف خودم فکر کنم . دیشب پارک رفتم ، خلوت بود و تاب بازی راحت و ن تخت گرفت . 14 روز ننوشتم . پارچه خریدم واسه عروسی ، نمیدونم نوشتم یا نه . چند روز پیش هم رفتیم خرید اما چیزی نگرفتم . دوستم قرار بود بیاد خونمون که پاش آسیب دید و نتونست بیاد . کله پاچه خوردم . اب هم چند روز پیش ماشین گرفته .
اهدافم این وسط داره تباه میشه .