-
224
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 01:12
الان برگشت و لباساش رو میخواد عوض کنه تا بخوابه .
-
223
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 00:24
تماس گرفتم جواب ندادی ، دیگه چکار کنم و چقدر استرس بکشم تا فردا بشه .
-
222
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 12:22
هرچی توی گرما و طوفان منتظر موندیم ، نیومد ، الان برگشتیم ، شستیم منتظر راننده تا بیاد و ما رو ببره خونه . چقدر بچه ها اتوبوس دوست دارنند و لجباز هستنند .
-
221
جمعه 12 خردادماه سال 1391 14:02
تازه کمی حالم بهتر شده . بی حوصله شده ام و آثار خستگی هنوز توی وجودمه . باید کمکش کنم توی درس . شارژر رو جمع کردنند ، به دلیل انجام ندادن کارهایی .
-
220
شنبه 6 خردادماه سال 1391 21:06
کل دیروز رو فک زدم و کل کتاب رو براش توضیح دادم . انشالله قبول بشه . الان هم یا به خاطر فک زدن دیروز ، یا به دلیل هوای آلوده ، گلودرد دارم . باز هم بیماری ، باز هم سرفه ، چرا تابستون اومده و من باز هم هر ماه مریض میشوم ؟ ! ! !
-
220
شنبه 6 خردادماه سال 1391 21:06
کل دیروز رو فک زدم و کل کتاب رو براش توضیح دادم . انشالله قبول بشه . الان هم یا به خاطر فک زدن دیروز ، یا به دلیل هوای آلوده ، گلودرد دارم . باز هم بیماری ، باز هم سرفه ، چرا تابستون اومده و من باز هم هر ماه مریض میشوم ؟ ! ! !
-
220
شنبه 6 خردادماه سال 1391 21:06
کل دیروز رو فک زدم و کل کتاب رو براش توضیح دادم . انشالله قبول بشه . الان هم یا به خاطر فک زدن دیروز ، یا به دلیل هوای آلوده ، گلودرد دارم . باز هم بیماری ، باز هم سرفه ، چرا تابستون اومده و من باز هم هر ماه مریض میشوم ؟ ! ! !
-
219
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 19:37
پس فردا امتحان داره و نمیخواد درس بخونه پیرشدم از دستشون ؛ از دست استرس
-
218
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 21:24
دیشب خواب های وحشتناکی دیدم . خوابیدم بازم هم با خواب های وحشتناک دیگه از خواب بیدار شدم .
-
217
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 21:16
نگرانم ؛ میدونم بعدش اتفاق خاصی نمیوفته . اما همین نگرانی ها پیرت میکنه و خسته .
-
216
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:45
بعضی ها از دماغ فیل افتادن من که نگاهشون میکنم خنده ام میگیره دیشب به خاطر اذیت های بچه ها زود برگشتم خونه و فوری هم خوابم برد .
-
216
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:45
بعضی ها از دماغ فیل افتادن من که نگاهشون میکنم خنده ام میگیره دیشب به خاطر اذیت های بچه ها زود برگشتم خونه و فوری هم خوابم برد .
-
215
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:38
پریروز که روز یکشنبه بود اولین امتحانشون رو دادنند . استرس های منم شروع شده .
-
214
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:35
هنوز تحویل ندادم ، از بس که درس های اینو اون خوندن و نوشتم و یاد دادم . دیشب هم تولد رفتم ؛ با وجود این که کلی از کارهام مونده بود .
-
213
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 09:33
آخرین مهلتم برای تحقیق امروزه . دیگه راحت میشم .
-
212
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 14:56
خواب دیدم یکی از دوستای دانشگاهم ، با ماشین یکی رو زیر میگیره .. خیلی خواب وحشتناکی بود .
-
211
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 21:08
سوره ی طه اومده ، که موسی راه حل میخواد و خدا میگه به من اعتماد کن و عصایت رو رها کن ... (قبلش هم زنون) جواب بله رو دیشب دادم .
-
210
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 20:00
چقدر بچه ها تغییر کرده بودنند ، خیلی دوست داشتم ، اگه میتونستم منم دانشگاهمو عوض کنم . از الان باید تا شب استرس داشته با... که دعوا نشه به خاطر درس .
-
209
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 22:02
گریه میکنم ، برای نمره ، هرکی بشنوه ، خندش میگیره که من واسه حل نکردن دو سوال گریه کردم .
-
208
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 21:44
میخونم و میخونم و میخونم ، سرجلسه از بوی عطری که زدم حالت تهوع میگیرم و یه سوال هم که از ترس و عجله نتونستم حل کنم و استاد ورقه رو ازم گرفت . بعد از اشک ریختن برگشتم خونه و شام خوردم و الان هم شاید برم عروسی برادر دوستم .
-
207
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 13:42
بعد از بیمارستان صبح ، بعد از خستگی دانشگاه ، میتونستم شبش بهم خوش بگذره اما روحیه ام رو از دست دادم و به مهمونی نرفتم . الان هم در حال درس خوندن هستم به خاطر امتحان .
-
206
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 02:46
تازه متوجه شده که باردار هست . مشکل اینجاست که داروهای استفاده میکرده که برای بچه کاملا مضر هست .
-
205
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 21:14
امتحان رو یک سوال فکر کنم نظری اشتباه دارم نصف سوال عملی . استاد از من تشکر میکنه ، بهش میگم من باید تشکر کنم تو چرا تشکر میکنی ؟ 15 دقیقه منتظر موند راننده تا تموم کردم ... برم ببینم استخاره ام چی شد .
-
204
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 15:48
هنوز برنگشته ، نمیدونم چه شده و چه کار کرده ! 2:27 دقیقه نوشت : رفته خونه ی دوستش ، خوابیده ؛ به خاطر دوستش که مریض بوده .
-
203
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 18:43
واکسن ، دستم رو از کار انداخته
-
202
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 23:20
همین الان ؛ آمپول کزاز زدم ؛ رفت تا نوبت بعدی ، 10 سال دیگه دندونم ؛ رو بدون بی حسی کارش تموم شد . دکتر محمود میگه : نمیدونم چرا دوست داری درد بکشی ، آمپول بی حسی رو میزدی بهتر بود .
-
201
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 22:48
استاد میپرسه : چرا اون روز گریه کردی . مدیر باهاش صحبت کرد تا بیاد دنبالم ، فشارم رو بالا برد ، از دست دروغ هاش .
-
200
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 10:35
اتوبوس نیومد ، منم وسیله داشتم اما نرفتم کار . (فکر کنم به خاطر این که روز قبلش گفته بودم منو اول برسون ، گفته بود بنزین ندارم ... ) به جاش الان نوبت دندون پذشکی گرفتم ، یه 1 ساعت دیگه میرم واسه دندونم . استراحت میکنیم
-
199
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 16:02
چقدر الان شاد شدم با دیدن کلی لباس که واسم هدیه آوردنند . خدایا خیلی ممنونم ازت .
-
198
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 14:25
امتحان عملی رو عالی دادم . امتحان سیوری رو نه . به کار جدید خیلی عادت نکرده ام . هرچند روز پنج شنبه جشن بود و میتونستم خیلی بهشون نزدیک بشم . پیتزاهاشون سوخت ، کیک خوردیم ، اینم از جشنشون که برام چند عکس به یادگاری گذاشت .