روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

213

آخرین مهلتم برای تحقیق  امروزه . دیگه راحت میشم .

212

خواب دیدم یکی از دوستای دانشگاهم ، با ماشین یکی رو زیر میگیره ..

خیلی خواب وحشتناکی بود .

211

سوره ی طه اومده ، که موسی راه حل میخواد و خدا میگه به من اعتماد کن و عصایت رو رها کن ... (قبلش هم زنون)

جواب بله رو دیشب دادم .

210

چقدر بچه ها تغییر کرده بودنند ، خیلی دوست داشتم ، اگه میتونستم منم دانشگاهمو عوض کنم .

از الان باید تا شب استرس داشته با... که دعوا نشه به خاطر درس .

209

گریه میکنم ، برای نمره ، هرکی بشنوه ، خندش میگیره که من واسه حل نکردن دو سوال گریه کردم .

208

میخونم و میخونم و میخونم ، سرجلسه از بوی عطری که زدم حالت تهوع میگیرم و یه سوال هم که از ترس و عجله نتونستم حل کنم و استاد ورقه رو ازم گرفت .

بعد از اشک ریختن برگشتم خونه و شام خوردم و الان هم شاید برم عروسی برادر دوستم .

207

بعد از بیمارستان صبح ، بعد از خستگی دانشگاه ، میتونستم شبش بهم خوش بگذره اما روحیه ام رو از دست دادم و به مهمونی نرفتم .

الان هم در حال درس خوندن هستم به خاطر امتحان .

206

تازه متوجه شده که باردار هست .

مشکل اینجاست که داروهای استفاده میکرده که برای بچه کاملا مضر هست .

205

امتحان رو یک سوال فکر کنم نظری اشتباه دارم

نصف سوال عملی . استاد از من تشکر میکنه ، بهش میگم من باید تشکر کنم تو چرا تشکر میکنی ؟

15 دقیقه منتظر موند راننده تا تموم کردم ...

برم ببینم استخاره ام چی شد .

204

هنوز برنگشته ، نمیدونم چه شده و چه کار کرده !

2:27 دقیقه نوشت : رفته خونه ی دوستش ، خوابیده ؛ به خاطر دوستش که مریض بوده .

203

واکسن ، دستم رو از کار انداخته

202

همین الان ؛ آمپول کزاز زدم ؛ رفت تا نوبت بعدی ، 10 سال دیگه

دندونم ؛ رو بدون بی حسی کارش تموم شد .

دکتر محمود میگه : نمیدونم چرا دوست داری درد بکشی  ، آمپول بی حسی رو میزدی بهتر بود .

201

استاد میپرسه : چرا اون روز گریه کردی .

مدیر باهاش صحبت کرد تا بیاد دنبالم ، فشارم رو بالا برد ، از دست دروغ هاش .


200

اتوبوس نیومد ، منم وسیله داشتم اما نرفتم کار . (فکر کنم به خاطر این که روز قبلش گفته بودم منو اول برسون ، گفته بود بنزین ندارم ... )

به جاش الان نوبت دندون پذشکی گرفتم ، یه 1 ساعت دیگه میرم واسه دندونم .

استراحت میکنیم

199

چقدر الان شاد شدم با دیدن کلی لباس که واسم هدیه آوردنند .

خدایا خیلی ممنونم ازت .

198

امتحان عملی رو عالی دادم . 

امتحان سیوری رو نه .

به کار جدید خیلی عادت نکرده ام . هرچند روز پنج شنبه جشن بود و میتونستم خیلی بهشون نزدیک بشم .

پیتزاهاشون سوخت ، کیک خوردیم ، اینم از جشنشون که برام چند عکس به یادگاری گذاشت .

197

مراقب امتحان ، سر جلسه ازم میپرسه که اهل کجایی ؟ و یه سری سوال های دیگه !!

امتحان بد نبود ، امید به قبولی داریم

196

باورم نمیشه که ، داره ازدواج میکنه ...

نگرانی های مختلفی دارم . همه جوره نگرانی و استرس دارم .

خدایا آرامشی برسان .

195

امروز تولد دو شخصه ، خیلی مهمه .

194

دور هم جمع شدن چندان بد هم نیست .

گاهی غم ها رو فراموش میکنی ، برای ثانیه ایی .

روزهایی که امتحان دارم ، اعصابم ضعیفه .