لحظات افطاری خیلی حس قشنگیه . مخصوصا اگه مهمون هم داشتی .
اولین جمعه ی ماه رمضونه سال 2011 .
مثل همیشه اما یه مسافر داریم که جاش خالیه
لحظات افطاری خیلی حس قشنگیه . مخصوصا اگه مهمون هم داشتی .
اولین جمعه ی ماه رمضونه سال 2011 .
ادامه مطلب ...
توی لحظاتی که با فامیل بگو بخند میکنی و بعد از خوردن سحری ، خوش و خرم و خندون به خونه برمیگردی .
غافل از این که عزیزات توی این فاصله یه خطری از بیخ گوششون رد شده ، ضد حال میشه کل خوشگذارنیت و خنده هات .
امروز روز ، دومه .
چقدر احساس آرامش میکنم
چقدر با همه ی گرفتاری ها و مشکلات باز هم الان ارومم و لبخند میزنم .
امروز هم از سحری جاموندم
برای اولین بار با همه ی دختر عموم هام ؛ دور هم جمع شدیم
پس از سالها سال ، دور هم یه نهار دست جمعی خوردیم
اینجور نهاری خیلی مزه داد ، لذتش میمونه تا یادگار
مامان خرگوشی گفت که میخواد مهمون بیاد خونمون ، به خرگوشی گفت برو لباست عوض کن .
خرگوشی هم با خودش فکر کرد که لباسش خیلی هم خوب و خوشکله و مرد نامحرمی نمیخواد بیاد و لباسش هم از نظر خودش مناسب و خوبه و نیازی به تعویض نداره .
مهمون ها که رسیدن ، خرگوشی پرید و سلام کرد ، یهو خشکش زد و دو تا دستاش رو گذاشت روی صورتش .
خودتون میدونید که چی شد و چقدر خجالت کشیدم
مامان خرگوشی گفت که میخواد مهمون بیاد خونمون ، به خرگوشی گفت برو لباست عوض کن .
خرگوشی هم با خودش فکر کرد که لباسش خیلی هم خوب و خوشکله و مرد نامحرمی نمیخواد بیاد و لباسش هم از نظر خودش مناسب و خوبه و نیازی به تعویض نداره .
مهمون ها که رسیدن ، خرگوشی پرید و سلام کرد ، یهو خشکش زد و دو تا دستاش رو گذاشت روی صورتش .
خخودتون میدونید که چی شد و چقدر خجالت کشیدم
تا حالا وصیت نامه ندیده بودم ؛ یه وصیت نامه ی شخصی زنده .
هیچ وقت کنجکاوی نکنید که برید یواشکی وصیت نامه ی والدینتون رو بخونید چون حتما یه سری چیزهایی نوشته که به هیچ عنوان صلاح نیست شما با خبر بشید .
فکر نمیکردم والدین خودم هم وصیت نامه داشته باشنند ،..
حس بدیه خوندن وصیت نامه ، یه حس خیلی خیلی بد
امروز بعد از چند سال بیسکویت " های بای " خوردم
یه بسته همین بسکویت ها دارم ؛
امروز بعد از چند سال پنیر و خامه ی ایران خوردم ؛ خیلی کیف داد
داداش خرگوشی که به مسافرت رفته ؛امروز از سفر برمیگرده
صبح تماس میگیره و میگه : خرگوشی ، واسه نهار عدس درست کن ؛ از فرودگاه برگشتم فقط میخوام بشینم عدس بخورم
توی یه اداره واسه یه دونه مهر دوساعت معطل شدم و اونوقت که بالاخره بعد از پاسکاری مهر زدنند و برگشتم خونه دیدم یه جایی از ورقه یه اطلاعاتی رو اشتباه نوشته ...
(یعنی اون دوساعت وقت و اعصاب و پول بنزین و همه چی هیچی ...)
قربون داداشم بشم که دلتنگمون شده و راه به راه زنگ میزنه که چی لازم دارم تا واسم بیاره و ازم میپرسه که چند نفر واسم زنگ زدنند و یا اومدنند سوالم گرفتنند و منم روم نمیشه بهش بگم هیچکس اسم چند نفر رو همینجوری میگم تا دلش نشکنه
خرگوشی تولد دوستش رو با چند ساعت تاخیر بهش تبریک میگه
دوست خرگوشی میگه : خرگوشی اگه روز تولدم یادت رفته بود ، میکشتمت
بفرما خرگوشی بدهکار هم میشه
گاهی به یک فردی نیاز داری ، مدام انرژی بهت بده و بگه :-
تو میتونی
حتما میتونی
موفق میشی دون شک
.
.
وقتی کسی نیست که انرژی مثبت بهت بده ، نشستی منتظر....
خرگوشی خانوم هستم ، خوشامد میگم به کسایی که میان دیدنم
اولین پست همه خودشون رو معرفی میکنند ؛ ما هم خودمون رو خانوم خرگوشی معرفی میکنیم
دختری دلسوز و کمی شیطون و باوقار و بی آلایش