امروز دایی ام به دنیا اومد . حس خوبی دارم . خوشحالم .
از دیشب تا حالا ازش خبر نداریم تا ساعت 4 و 30 دقیقه ی امروز متوجه شدیم کجاست .
امروز تولدش هم هست ...
همه زیر دست آریشگر هستنند ، عروسی شیداست . جز من . نگرانم که شب چه جوری برمیگرده ، میدونم که نگرانیم بی مورده ، مثل دفعه های پیش .
خوابم میاد ..
خدایا خیلی شکرت ..