روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

روزگار خرگوشی خانوم

همین که میبینید

312

وای بر من ؛

یک صفحه که هیچی ، یک جمله هم مطالعه نکردم ..

تقصیر خودم هست هر نمره ایی که بگیرم .

311

بچه ی سوم راهنمایی ، دو روزه که مدرسه نرفته ..


310

امروز باهاش راجب به آینده و کمی اهمیت درس صحبت کردم .  

مرحله ی اول دندونم تموم شد و ۲۰۰ تومن ..

309

حیف زحمت هام ، 6 درس قبول نشده ، 

308

امروز کارنامه شون رو می گیره ؛ ..

307

چهار بهمن بالاخره بعد 4 سال و نیم برای کاور رفتم ؛ چقدر زود کارم رو راه انداختن ..

306

امتحان php ... تا لحظات دیگر برگذار خواهد شد ..

305

آش درست کرده

304

چه بی خبر از مدرسه رفت ، شوهرش دیگه نگذاشتتش بیاد کار !

303

من ریاضی بهش یاد دادم ، خودش علاقه نداره ، و نمیخواهد خوب گوش به ده من چکار کنم ...

302

فردا اولین امتحان خواهیم داد ، امیدوارم به خوبی تموم بشه ، هر چند که هنوز لای کتاب را باز نکردم .

301

تازه خبر دادند که فردا سیمینار خواهیم رفت ؛ امروز هر دو امتحان را خوب ندادند ، و الان هر دو ناراحت و گاهی حس میکنی بی خیال هستند .

300

پسرش به دنیا امد ، چه زود

299

داره درد میکشه ، نوازشش می کنم ، توی چشمانش نگاه میکنم می گویم : تموم میشه ، به دنیا میاد ، لب های خشکیده اش را به زحمت تر می کند و میگوید اره و ارام پلک هایش را باز و بسته میکند .  

 

+ زایمان

298

امروز روز جمعه است و منتظرشون هستیم بیانند و نهار بخوریم .

297

مشکل اینجاست که لجباز هست ، دیگران هم طرز برخورد با اون رو نمی دونند و این پسر روز به روز لجباز تر و بدتر میکنه و درس نمیخونه ، من هم زمان ندارم که به این موضوع رسیدگی کنم .  

 

تازه نمرات تکش رو دیدم اونقدر خودم خسته ام که وقتی برای این موضوع ندارم .

296

اتفاقی نیافتاد  ؛ بی خود نگران بودم .  

دیشب شب یلدا ، دو بار از مرگ نجاب پیدا کردم . 

295

از صبح استرس کشیده ام که پدری امشب پسرش را کتک خواهد زد .

امروز همش به همین دلیل کلا به استرس گذشت و فکرم مشغول بود . نمی دانم دیگران چطور با این موضوع برخورد می کنند .

294

نمیدونم چرا این مدت ننوشته ام .  

دلم می خواست همه چیز زود بگذره .  

از خستگی زیاد نشد بنویسم .

293

ابرو برداشتن اصلا درد ندارد ...

292

معده ام درد میکنه   از استرس .  

برای غذا خوردن و خوب شدنش هم ناز میکنه و لجباز هست .

291

از امروز عصا دار شد  ، الان میخوام ببرمش بیرون .

289

پاش رو کج گرفتنند . الان در راه هستنند .

287

روز اول کار بد نبود . خیلی از کارکنان رو دیدم و خیلی ها رو هم که دیگه نمی بومدنند .

287

دیشب با فاطمه رفتم و چادر سفارش دادم ، هنوز لباس شب هم مونده ...   

از بی خوابی دارم میمیرم .. 

 

خدایا انشالله همه چیز خوب پیش بره ، ...  

ممنون

286

دیشب براش کامنت گذاشتم ، امیدوارم هرچه زودتر حالش خوب بشه .

285

از امتحان کامپیوتر جا مونده ، و ازش امتحان دیگه گرفته نمیشه . گواهی پزشکی خودش نگرفت و به دکتر گفت که چیزیم نیست . دکتر خیلی جلو خنده اش گرفته بود آخرش هم خندید .

284

با سوسن همین الان صحبت کردم - محمد پیششون بود و باعث شد که من باهاشن صحبت کنم .  

صدای سوسن چقدر ناز و زیبا بود ، آخرین بار که باهاش صحبت کردم کلاس چهارم بودم  .

283

یک ماه دیگه همین شب جمع۳ تفر ما سه تفر خواهد شد .  

درس ها رو با هم مروز کردیم بقیهاش توکل به خدا .  

امروز کلی رانندگی کردم ..

دایرو دیدیم . خشره هم    همین طور ..

282

کامنتش خیلی تعجب آور بود - غم انگیز .

281

فردا میخوام ببرمش امتحان بده - روز بعدش هم مح رو باید ببرم . 

امشب سارا اینحاست . با مریم و مح فیلم دیدم و خواب رفت .

280

دیشب اینقدر اتفاق بدی افتاد که صبح از خواب بیدار شدم فکر میردم کابوس دیدم و همش خواب بوده ..

279

تازه از خونه ی داییم برگشتم ، ... بد نبود .  همین که لحظاتی رو یه چیزهایی که ناراحتت میکنه رو فراموش کنی خوبه .  

لباسم رو دادم به خیاز بدوزه ..

278

تلفنش زنگ خورد ، برداشتم یه خانمی گفت : ببخشید اشتباه زنگ زدم خواهر ، قطع کرد .

277

اول شهریور هم از راه رسید ... 

امتحانات و استرس ها .... 

خدا رو شکر که مثل پارسال نیست ..

277

اول شهریور هم از راه رسید ... 

امتحانات و استرس ها .... 

خدا رو شکر که مثل پارسال نیست ..

276

روز اول عید که یکشنبه بود ، شبش کمدم رو تمیر میکردم که اسپری رو دید و خیلی شوکه شد سارا .

275

مری و سار رو بردم ماکدون و راه برگشتن دو نفر رو دیدم همون ها که بعد از دیدنشون دست هام میلرزه ..

274

هدف :- یادگیری زبان و اخذ ایلتس  .

273

قشنگ ناراحتی مح رو حس می کنم .

272

خوشی عید ۱ ساعت بیش تر دوام نداشت .  

حیف !‌

271

خیلی خوشحالم که فردا هر دو جا عید هست .

270

رفته آرایشگاه و ریش هاش رو برای اولین بار مدل زده  ، میاد و میره ازم میپرسه چطور شدم ؟ الان بهتره یا قبلا  ؟

269

تازه از دندون ژزشکی برگشتم ، با وجود این که تایمش تموم شده بود ، و فایل منو دیر فرستاده بودنند پیشش ، دندون هام رو تمیز کرد . دستش درد نکنه ، خدا ممنونم ازت .  

یکی بود با دستمال دست دخترش بعد دهنش و بعد کالسکه و بعد بینیش رو تمیز میکنه ..

268

سمیه اومد با هم رفتیم فروشگاه گشتیم و رفتیم رستوران به جای کادوی تولدش و .. زیاد صخبت کردیم از هر دری ..  

خوب بود . یه چند تا کتاب هم که لازم داشتم برام اورد .

267

دو ساعت دیگه سمیه میاد ، خیلی خوشحالم .  

یه خوره روحیه ام حتما عوض میشه ..

266

دیشب چقدر توی فکر بودم که چند تا لباس میخوام و چند تا ساعت و عطر و ۲ کفش و ... 

خدایا شکرت که صدامو شنیدی ، ممنون از هدیه هات  میگن وقتی یه چیزی میخوایی از خدا بخواه ، از جایی که فکر نمیکنی واست میفرسته ، یعنی همین ...  

 

ح رفت مسافرت

265

دیشب :-   یادم نمیاد آخرین بار کی با جمع دوستان بیرون رفتیم و خوش گذروندیم ژس از مدتها...

با ال رفتیم دیدی و خداحافظی یکی از بچه ها که مادر شده بود . چقدر تفات میان ما .. 

شب خوبی بود مخصوصا صحبت کردن با نازنین و آشنا شدن بیشتر باهاش و کیمیا  . راه برگشت رو کلی آهنگ گذاشتیم  

مح کار قشنگی انجام ندادی ، کارت خیلی زشت و بد بود .  

منتظرم بیایی ازم معذرت خواهی کنی .

264

تازه باخبر میشم از تعداد کشته شدگان زلزله زدگان آذربایجان غربی .

263

با عایشه آشنا شدم ، یه جای خوب کار میکرد ، آخرش هم براش یه نامه ی خداحافظی نوشتم .